عطسه هایم عرصه ی پاییز را پر کرده است حرف رفتن می زنی هی صبر می آید فقط
ای دریغا که پس از آن همه جان بازی ها، بر سر کوی تو بی نام و نشانیم هنوز...
چِل سال رنج و غُصه کشیدیم و عاقبت تَدبیر ما به دست شَراب دو ساله بود ...
هنر این نیست که از عشق تو شاعر شده ام هنر این است که از شعر من مشهور تری
یک عمر برای تو غزل گفتم و افسوس! شعری_که_سزاوار_تو_باشد_نسرودم
برخاستن از جان و جهان مشکل نیست! مشکل ز سر کوی تو،برخواستن است..
با توام ای ماه پاره ،چشم و ابرویت کجاست ؟ باد می آید به سویت، رقص گیسویت ، کجاست؟ آن تبسّم های شیرین، آن نگاه آتشین آن همه نازک خیالی های ابرویت ،کجاست؟ بعد از این ، در زیر بالم ، لانه دارد آسمان راستی ای آسمان ، خیل پرستویت...
دل بر کف آن یار ندادیم که در یاد جز نام تو وهجر تو چیزی به میان نیست
به دلم نشسته آنی که به عشوه صد هزاران به رهش زمین بیفتند و نباشَدَش خیالی
وای بر احوالِ برگِ بی درخت! کدکنی
اگر با کسی با زبانی که او می فهمد صحبت کنی، حرف های تو در سر او می نشیند. اگر با او با زبان خود او صحبت کنی، حرف هایت در قلبش می نشیند.
واقعیت جای زیادی برای تخیل باقی می گذارد.
می ترسم از وقتی که بهمن نصف خواهد شد!! چشمان_تو_آخر_شبیه_انقلابی_هاست
مادرت فهمید اگر بوسیدمت فورا بگو: در احادیث آمده همسایه را اکرام کن...
مینشینم در خیالت روزه داری میکنم سفره ی افطار میچینم برایت بی قراری میکنم تا سحر شعر تو را میگویم و این بارهم با خیال چشم تو مشکل گشایی میکنم اردکانی
غلط بوده قیاس خنده اش با پسته ی خندان و یا تشبیه موهایش به شب های بلوچستان غلط کردم بدون درک از مستی غزل گفتم و خیلی سرسری گفتم لبش انگور کردستان چنان لب سوز و لب دوز و چنان خوش طعم و خوش رنگ است لبانش طعنه ها می...
♡ اول تو و آخر تو بیرون تو و در سر تو...
من در آغوش تو از خود متولد شده ام روزه بر مؤمنِ دور از وطنش واجب نیست
گویند بخوان یاسین تا عشق شود تسکین جانی که به لب آمد چه سود ز یاسینی ؟!
هرچیز را که یک سرسوزن شبیه توست خوب آفریده است اگر آفریده است
هر کجا ساکن شوی در نقشه، مانند شمال جمعیت آن جا گرفتار تراکم می شود
صاف دل، غمگین نمی گردد ز حرف جانخراش جای زخم تیر در آب روان معلوم نیست...
تو را به جز به تو نسبت نمیتوانم کرد که در تصور از این خوب تر نمی آیی
امشب دلم از آمدنت سرشار است فانوس به دست کوچه ی دیدار است آن گونه تو را در انتظارم که اگر این چشم بخوابد آن یکی بیدار است