اسفند که هیچ، فروردین را هم دود کردم و نیامدی. .
آخرین جمعه ی اسفند تو را کم دارد
من اسفندو خیلی دوست دارم چون تورو بهم داد. اسفند ماهی جان تولدت مبارک
واپسین دقایقِ سال کهنه به نیکی دِلبَر جانم
به یمنِ حضورش زمستان م بهاران ست اِسفند
دست اسفند را بگیر رسیدن به بهار بدون دست های تو ممکن نیست...
اسفند من! تو آخرین ماهی، الهی! باران تو، بر اول و آخر ببارد
غصه نخور مسافر! رفتیم تو ماه اسفند بهار تو بر میگردی چیزی نمونده بخند...
آبان و آذر رفت، دی رفت و بهمن شد خانه تکانی کن، اسفند روشن شد
اسفند رسید و دل من خانه تکاندهست بادا که شب عید، خریدار تو باشم
چشم بد دور! عجب جلوه گرمی دارد دود کن کوری چشم دی و بهمن، اسفند!
آخر به چه درد میخورد آفتاب اسفند این که جای پای تو را آب کرده است
آسان آب شدم مثل آخرین برف اسفند، در بازوان تو.
اسفند ماه تولد آدمای مهربونه مهربون ترین اسفند ماهی تولدت مبارک
هزار دانه ی اسفند ماند بر دستم دو سایه دود شد و سالنامه را بستم