درخت سیب میوه سرخ وشیرینش را پس از در آغوش گرفتنم هدیه داد
دانهی سرخ اناریم و نگه داشتهاند دلِ چون سنگِ تو را در دلِ چون شیشهی ما
کلمات/ کلافی سر در گم اند خیابان رودخانه ای سرخ
هر دو سرخیم ولی فاصلهء ما از هم پرده هایی ست که در قلب انار افتاده
صافی آب مرا یاد تو انداخت رفیق دلت سبز لبب سرخ چراغت روشن...
زرد،سُرخ،ارغوانی برگ های مهر آویزان در بازیباد
چشمهای آبیاش بر من هجوم آورده بود حملۀ سرخی تدارک دیدم و بوسیدمش
زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد!
سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد