آرام شده ام مثل درختی در پاییز وقتی تمام برگ هایش را باد برده باشد
آرام بگیر در آغوشم فردا هم دوستت خواهم داشت شب برای بخیر شدن همین دو قلم را نیاز دارد
باید آرام رفت آنقدر آرام که حتی... روزی دلش برای صدای قدمهایت تنگ شود! آنقدر آرام که از این آرامشت دق کند... این سزای کسی است که قدرت را نمی داند...
سرانجام میتوانی ببینی که این چشمهای سبز چو دریایند، موج میزنند، به کف مینشینند، دیگربار آرام میشوند و ... برگرفته از رمان آئورا فوئنتس
آرام شده ام... مثل درختی در پاییز وقتی تمام برگ هایش را باد برده باشد...!
آغوش تو وا کن واسم امشب / دلم غم داره واسه نبودنت امشب دیروز گذشت بی تو برام چه سخت / دلم میخواهد آرام بخوابم تو آغوشت امشب
خنده ی خشکی به لب دارم ولی بارانی ام ظاهری آرام دارد باطن طوفانی ام
آرام شده ام/ مثل درختی در پاییز/ وقتی تمام برگ هایش را/ باد برده باشد
آرام آرام آتش به دلم زدی بنشین که خوش آمدی رویای من...