پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ڪاش فرداخبرم را برسانند به توهم تو آرام شویهم دل سرگشتہ ی من...
آرام شده اممثل درختی در پاییزوقتی تمام برگ هایش را باد برده باشد!...
در جهانی که پریشان شده گر آراممتار و پود ِ دلم از مهرِ تو پیوسته هنوز.....
تو باد بودی ،من موج ...و من مدتهاستکه آرامم !...
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشتآنجه در خواب نرفت چشم من و یاد تو بود...
حضورت در قلبممثل نفس کشیدن استآرام و بی صدا اما همیشگی......
یک شب برسدپیش تو آرام بگیرم ......
آغوش تو آرام کند موج دلم را...
دلتنگی مرض عجیبیست!آدم راآرام آرام،ناآرام میکند......
آرامدوستت خواهم داشتطوری که حتی خودت هماز این عشق بویی نبری...
عاقبت همهی ما زیرِ این خاک آرام خواهیم گرفت ؛ ما که روی آن دمی به همدیگر مجالِ آرامش ندادیم...
Rest your mind Calm your heart Free your soul به ذهنت استراحت بده. قلبت رو آرام کن و روحت رو رها کن....
آرام ؟ آرام برای چه باید گرفت ؟!وقتی بمیریم خود به خود آرام میگیریم ؛پیش از آنکه بمیریم که نباید بمیریم !...
مردم شهر خفته اند، و رفته گری پیر زیر نور مهتاب آرام آرامفاصله ی طبقات را جارو می کند!...
خدایاتورواچهکسیدرآغوشمیگیردکهاینگونهآرامی......
تو نه دوری تا انتظارت کشمو نه نزدیکی تا دیدارت کنمنه از آن منی تا قلبم آرام گیردو نه من محروم از توام تا فراموشت کنم!تو در میانهی همه چیزی ......
مثل ساحل آرام باشتا دیگران مثل دریابی قرارت باشند....
بهترین شیوه زندگی آن نیست که نقشههایی بزرگ برای فردایت بکشی، آن است که وقتی آفتاب غروب میکند، لذت یک روز آرام را چشیده باشی ......
خدایا دلم به سان قبله نماست ؛ وقتی عقربه اش به سمت “تو” می ایستد ، آرام می شود …...
کاش فردا خبرم را برسانند به توهم تو آرام شویهم دل سرگشته ی من.....
درد بیعشقی ز جانم برده طاقت وَرنه من ،داشتم آرام ، تا آرامِ جانی داشتم ......
مرا آرام میداردهمین هستم بیادت ها ....
آرام در گوشم بخوان آواز خود رابگذار مرد عاشقت خوشبخت باشد...
در شب توفان غم،آرام بودن مشکل استمن لبالب آهام اما لبگشودن مشکل است...
آرام شده ام مثل درختی در پاییزوقتی تمام برگ هایش راباد برده باشد...
آرام بگیر در آغوشمفردا هم دوستت خواهم داشتشب برای بخیر شدن همین دو قلم را نیاز دارد...
باید آرام رفت آنقدر آرام که حتی...روزی دلش برای صدای قدمهایت تنگ شود!آنقدر آرام که از این آرامشت دق کند...این سزای کسی است که قدرت را نمی داند......
سرانجام میتوانی ببینی که این چشمهای سبز چو دریایند، موج میزنند، به کف مینشینند، دیگربار آرام میشوند و ...برگرفته از رمان آئورا فوئنتس...
آرام شده ام...مثل درختی در پاییزوقتی تمام برگ هایش راباد برده باشد...!...
آغوش تو وا کن واسم امشب / دلم غم داره واسه نبودنت امشبدیروز گذشت بی تو برام چه سخت / دلم میخواهد آرام بخوابم تو آغوشت امشب...
خنده ی خشکی به لب دارم ولی بارانی امظاهری آرام دارد باطن طوفانی ام...
آرام شده ام/ مثل درختی در پاییز/ وقتی تمام برگ هایش را/ باد برده باشد...
آرام آرامآتش به دلم زدیبنشین که خوش آمدیرویای من......