جایی که برادر به برادر نکند رحم بیگانه برای تو برادر شدنی نیست
مثل عباس کسی هست دلاور باشد، با همه تشنگی اش یاد برادر باشد
برخی از الفاظ در لَفافه معنای عجیبی می دهند دهخدا یادش نبوده کوه را باید برادر می نگاشت
لبخند که می زنی یوسفی میشوم که بی هیچ برادری در چال گونه ات گم میشوم
هر سفره ز هرچه خوردنی لبریز است هر سو نگری بزم طربانگیز است نوروز مگر برادری کوچک داشت یاجشن خداحافظی پاییز است!
یک برادر دارم از جان خوبتر هرچه محبوب است از آن محبوبتر برادر عزیزم تولدت مبارک
دوای درد ما اشک است...آری اشک....آری اشک شراب آورده ام، بنشین برادر! استکانت کو؟
دختر که باشی مرهم مادر میشی عزیز پدر میشی راز دار برادر میشی نفس شوهر میشی اما عمه که میشی کلا به فنا میری!
غریبگی نکن نکن غریبگی پسرم! اینجا خاور میانه است و هر کجای خاک را بکنی دوستی / عزیزی/ برادری بیرون می زند!