شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیشکی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی...
من به عشق تو فقط دل به بیابان زده امپدر جاده درامد که به اینجا برسم...
تمام عمر اگر در بیابان سرگردان شوی . . . بٍه که یک شب محتاج نامردان شوی . . ....
تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی...هرگز نشوی گرگ بیابان حقیقت...
دلتنگ توامهمانند بیابان کهدلتنگ باران است...
و بیابانزیر سایه ی درختو سار کوچکیغنوده بر رویای آسمان...