شهر از صدا پُر است ولی از سخن تهی...
درختی تنهام که یک روز آمدی صدایت را به شاخه هایم بستی و رفتی...!
صدایی به رنگ صدای تو نیست به جز عشق، نامی برای تو نیست
شهر از صدا پُر است ولی از سخن، تهی
لبخندو نگاهت به کنار من به صدایت چقدر محتاجم
گفتی تنها صداست که میماند نیستی که ببینی صدا چقدر تنهاست
چیه این بارون؟ بوش ، صداش ، حسش آدمو مست میکنه؟!
تو صدات چی قاطی میکنی که آنقدر آرامش میده؟