در جوانی
یواش یواش در روح و جانم می نشینی و
قدم زنان و آرام
مرا با خودت تا کناره های خوشبختی خواهی برد...
اما در پیری،
تنهایی چونان صاعقه ای بر سرم می زند و
یکبار دیگر به خودم باز می گرداند و
از تو جدایم می کند.
شعر: دلسوز صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
ZibaMatn.IR