تاریکی مطلق شب ها تو را...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن نوشته های ساناز ابراهیمی فرد
- تاریکی مطلق شب ها تو را...
"تاریکی مطلق"
شبها تو را از من گرفتهاند، همان شبهایی که در سکوتشان نامت را هزار بار فریاد زدم، اما پاسخی جز بادهای سرگردان نیامد.
چگونه این تاریکی مطلق جرأت کرد تو را از آغوشم برباید؟ چگونه ستارگان خاموش تماشا کردند بیآنکه نوری بفرستند تا راهی برای دیدنت بیابم؟
هر شب، در میان سایههای دلتنگی، تصویرت را قاب میکنم و در گوشهی قلبم پناه میدهم، اما طلوع که میشود، تنها خاطرهای محو از لبخندت باقی میماند.
اگر شبها تو را از من گرفتهاند، پس بگذار تا صبح نیز نیاید، شاید در ظلمت بیپایان بتوانم خیال تو را در آغوش نگه دارم...
تفسیر با هوش مصنوعی
این شعر بیانگر دلتنگی عمیق شاعر برای معشوق از دست رفتهاش است. شبها نماد جدایی و تاریکی مطلق، بیپاسخی و ناتوانی در یافتن معشوق هستند. خاطرهی معشوق تنها تسلی شاعر در روز است و او آرزوی ماندگاری شب و تاریکی را دارد تا بتواند خیال معشوق را در آغوش بگیرد.