السلام علیک یا ساقی عطاشی کربلاء...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
5 امتیاز از 1 رای

(السّلام علیک یا ساقی عطاشی کربلاء)

«ساقی نینوا»

می‌خواستم که پر بکشم، پَر نداشتم
پَر تا که پَر کشم سوی اصغر نداشتم

می‌خواستم که آب برم سوی خیمه‌ها
دستی دگر دریغ ، به پیکر نداشتم

راهم ببست شمر لعین با سپاه کفر
وقتی که یکّه بودم و لشکر نداشتم

تا که شدم سوار بر اسبم به علقمه
در پیش، جز سپاهِ ستمگر نداشتم

قصدم نبود جنگ و هدف مَشکِ آب بود
فکری جز این وظیفه چو در سر نداشتم

با تیر کین ز پشت هدف کرد دشمنم
زیرا کسی حریف، برابر نداشتم

دستم جدا شد از تن و بی بال و پر شدم
این صحنه را بدیدم و باور نداشتم

بی دست، مَشک را به دهانم گره زدم
جز این طریق، چاره‌ی دیگر نداشتم

بس‌ تیر کین به پیکر من از کمان گذشت
دیگر توان چو بازوی حیدر نداشتم

وقتی که مَشک، پاره شد از تیر کینه‌ها
روی نگه به روی برادر نداشتم

در لحظه‌های آخر عمرم به نینوا
نایی دگر به سینه‌ی مضطر نداشتم

می‌خواستم که مادر خود را صدا زنم
او را ولی دریغ، که در بر نداشتم

گفتم که یا اخاکَ، به شرمندگی اگر
لفظی ازین عبارت، بهتر نداشتم

تقدیر بود، تا که نجنگم به نینوا...
شام و عِراق اگر که مُسخّر نداشتم

بغضم شکست و آه و فغانم به عرش رفت
وقتی که جز سلام به داور نداشتم

(ساقی) نینوایم و شرمنده‌ی حسین
یک قطره‌ باده چونکه به ساغر نداشتم

سید محمدرضا شمس (ساقی)
ZibaMatn.IR
سید محمدرضا شمس (ساقی)
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر، روایت دردناک ساقی تشنه‌ی کربلاست که با وجود نیت خیر برای رساندن آب به خیمه‌ها، توسط دشمنان حسین(ع) به شهادت می‌رسد. او از نبود توانایی برای دفاع از خود و نرساندن آب به کودکان و اهل بیت ابراز ندامت می‌کند و در نهایت، شرمندگی خود را از عدم توانایی در خدمت به امام حسین(ع) بیان می‌دارد.

ارسال متن