ستاره ای به دستم بود به...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
5 امتیاز از 2 رای

ستاره‌ای به دستم بود، به ماه می‌رسید
ولی چه سود که بادِ زمانه راه می‌رسید

بهارِ عشق ما، خزانِ جدایی شد
نگاهِ گرمِ او به اشک و آه می‌رسید

پیامِ عشقِ او چو نور در دلم نشست
ولی ز غیبتش سیاهیِ گناه می‌رسید

چو یاران خبر یافتند، آبرو رُفت
دلم شکست و فریادم به الله می‌رسید

به نامه‌ای که گفتند: "دیگر دور باش"
صدایِ زخمِ دل به ناله‌هایِ ماه می‌رسید

شنیدم از زبانِ دوستان که بی‌قرار است
ولی خبر به محرابِ دلِ سیاه می‌رسید

"دیار" از سفرِ عشقِ ناتمام برگشت
به کامِ خویش نرسیدیم، کامِ کاه می‌رسید

محمد آسکانی
ZibaMatn.IR
متن های محمد آسکانی
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر حکایت عشقی نافرجام است. عشقِ شاعر به اوج رسید اما بادِ زمانه و جدایی آن را از بین برد. پیام عشقِ معشوق، به رغم زیبایی، به سیاهی و بدنامی انجامید. خبرِ دوری معشوق، شاعر را به درد و ناله انداخت و در نهایت، سفر عشق ناتمام ماند و تنها تلخی نصیب شاعر شد.

ارسال متن