چشم من در خواب شب پیمانه...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار مهدی غلامعلی شاهی
- چشم من در خواب شب پیمانه...
چشم من در خواب شب، پیمانهی اشک است و آه،
میکشد در بادهزاران، دامن خویش از گناه
ماه با آیینهی دل، راز شب را گفته است،
میتپد در سینهی من، نغمهی خاموش ماه
برف بر دوش چنار افتاده چون پیرهنی،
مینشیند بر سرم اندوه بیپایانِ راه
مرغ جانم بسته در دام خیال بیخبر،
میزند بر شیشهی صبرم نفسهای نگاه
کوه از فریاد من خاموشتر شد در سکوت،
میچکد از سنگ هم، گاهگاهی اشک و آه
باد، طومار مرا از دست دفتر برده است،
ماندهام در کوچههای بینشان، بیدست و پاه
نیست جز تصویر وهمآلود، دنیا در نظر،
میکشد بر پردهی شب، طرحی از روی تباه
چشم بگشا ای نسیم صبح، بر خوابم گذر،
میرسد از دوردست نالهای، بیگاه، گاه
دست من بر دامن تقدیر لرزان مانده است،
میچکد از هر دعا، زخمی دگر، آهی سیاه
عاقبت در خاک خواهم ریخت جانِ خسته را،
مینشیند مرگ هم چون سایهای بر تخت شاه