دل می تپید و شعله به...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

دل می‌تپید و شعله به جانم زبانه داشت
آتش به استخوانم و عشقش بهانه داشت

چون باد، رد پای جنونش به دشت‌ها
بر خاک خفته، قصه‌ی خونین ترانه داشت

هر موج در خروش و دل من به بند آب
دریا به سینه، راز هزاران خزانه داشت

چون برق، چشم او به شبی تار می‌درخش
گویی به ظلمت شب ما آب و دانه داشت

بر شاخه‌های خشک دلم، سبز می‌شد عشق
هر برگ، عاشقانه به دل آشیانه داشت

چون کوه، در سکوت و صلابت به راه بود
دل را به دست، قصه‌ی درد زمانه داشت

هر جا که رد پای غمش بر زمین نشست
خاکی به زیر پایش و دل‌ها نشانه داشت

چون ابر، اشک من ز دل آسمان چکید
هر قطره، در هوای غمش آشیانه داشت

دریا به موج‌ها همه راز جنون سپرد
آواز عشق، در دل خود جاودانه داشت

چون سایه، گم شدم به غبار نگاه او
آن چشم بی‌گناه که دل را بهانه داشت

مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR
مهدی غلامعلیشاهی
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر، شور و التهاب عشقی عمیق و سوزان را توصیف می‌کند. عاشق، در آتش عشق می‌سوزد و جنون معشوق، همچون بادی ویرانگر، او را به دنبال خود می‌کشد. عشق، مانند چشمه‌ای جوشان در دل اوست و غم فراق، مانند اقیانوسی بی‌کران، او را فرا گرفته. معشوق، با زیبایی و صلابتش، همزمان آرامش و درد را برای عاشق به ارمغان می‌آورد.

ارسال متن