متن سکوت دردناک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سکوت دردناک
בر ظاهر قوے بوـבم اما בر سکوت با خوـב جنگیـבم ..
خوبم، تا وقتی که فکر نکنم، تا یادم نیفتد
کجای این دنیا ایستادهام، و چه غمها خوردهام
خوبم، تا دلخوش شوم به قهوه، موسیقی و کتاب
تا رنجهایم را با زیباییها کم کنم، تا لیوان پر را ببینم
خوبم، تا لبخندی بر لبانم بنشانم
و حال کسی را خوب کنم،...
بی تو آینهی چشمانم،
بغضِ سکوت را،
مات میکند...
بی تو سبزدشتِ وجودم،
پر از بهانه میشود...
بی تو صحرای دلم،
خونبار است،
از نمِ چشمانم...
نه...
بی تو،
بهار هم،
اینجا،
نمیخندد!
زمانی ک دلتنگ می شوم:
نه می توانم گریه کنم نه می توانم بخندم
فقط در سکوت فریاد می زند..
در وجود من دختر یست که لال است
نه می تواند گریه کند نه می تواند بخندد
فقط در سکوت فریاد می زند..
درد گویی ما را آرام کرده است..
روزگاری میگفتندم:
چرا چنین ساکتی؟!
اگر اینچنین ساکت باشی و حرفی نزنی،
به تو مشکوک خواهند شد و سرت را بر باد خواهی داد!
روزی دیگر گفتنم:
خفه شو!
اگر چنین وراجی کنی و ساکت نشوی،
زبانت را از حلقومت بیرون میکشند
و زبان سرخت، سر سبزت را بر باد...