روزی که رفتی آن روز زمان...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار نسرین حسینی
- روزی که رفتی آن روز زمان...
روزی که رفتی
آن روز،
زمان لغزید و افتاد.
ساعتها، بیپندار ایستادند
و هوا، سنگینتر از سنگ شد.
چشمهایم، از اشک
چیزی جز تاریکی ندیدند.
اما در ژرفنای این تاریکی،
نوری باریک،
چون رشتهای از سپیدهدم
در دل من جوانه میزند.
نام تو،
هنوز در رگهای باد جاریست،
و هر شکوفه،
خبر بازگشتِ زندگی را میدهد.
میدانم،
که رفتن پایان نیست،
که هر دلِ شکسته
جای زاده شدنِ دوبارهایست.
تفسیر با هوش مصنوعی
این شعر، جدایی دردناک گوینده را توصیف میکند. زمان متوقف شده و دنیا تاریک و سنگین به نظر میرسد. اما در این تاریکی، امیدی کوچک، مانند سپیدهدم، پدیدار میشود. یاد معشوق همچنان زنده است و طبیعت، نوید زندگی دوباره را میدهد. گوینده میداند که جدایی پایان نیست و از دل شکستگی، تولد دوباره امکانپذیر است.