حریم وصل تو حاضر،ولی جان وصالم نیست رکاب دُختِ رَز گفتن، که چل روزی فراموشی ست نه آنقدری توان دارم که زلفت را دوتا گیرم نه امید از صبای باد که او،چاره کند این مست
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.