ای دریغا عمر رفته در هوای...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار مهدی غلامعلی شاهی
- ای دریغا عمر رفته در هوای...
ای دریغا عمر رفته در هوای آرزو،
کی رسد این جان خسته بر سرای آرزو؟
سینه چون آتش ز سودای نهان افروخته،
دیده چون دریا ز اشک بیصدای آرزو.
نقش باطل بود هر دم آنچه در دل پروریم،
این جهان چون آینه، بازیچهجای آرزو.
مرغ دل در قفس تن میزند پرهای شوق،
تا رهد از دام غم، سوی فضای آرزو.
خاک شد بنیاد هستی، وین چه سودا در سر است؟
عاقبت منزل فنا، پایان برای آرزو.
در دل شبهای یلدا، شعلهای پنهان شده،
تا سحر روشن شود، شب با دعای آرزو.
آه از این غفلت که عمری در پیاش سر شده،
ای دل بیدار شو، بگذر ز رای آرزو.
تشنهلب بر ساحل دریای هستی ماندهایم،
کی رسد کشتیِ ما بر سرای آرزو؟
عمر چون باد صبا آید، رود بیبازگشت،
دل مبند ای دل، دگر بر ماجرای آرزو.
زانکه خاکستر شود این آرزوی رنگرنگ،
دل تهی کن از خیال، زین ماجرای آرزو.