دل ز هجران تو در سینه...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار مهدی غلامعلی شاهی
- دل ز هجران تو در سینه...
دل ز هجران تو در سینه چه غوغا دارد،
جان ز سودای تو بر سینه چه سودا دارد.
چشم چون آینه در حسرت دیدار خموش،
آینه کی خبر از عالم بالا دارد.
شمع سوسوی زند در شب هجران بسی،
دل چو پروانه طمع در شب یلدا دارد.
خاک کویت سرمهٔ چشم غزالان چمن،
دیده خونین ز فراقت چه تماشا دارد.
بوی زلفت به مشام دلم آید هر دم،
نفس از عطر تو در سینه چه نجوا دارد.
چون حبابم که ز دریا به هوا آمده ام،
دل ز سودای تو در سینه تمنا دارد.
آتش عشق تو در جان و دلم شعلهور است،
سوز هجران تو در دل چه محابا دارد.
چون سفالینهای بشکسته به کنج غمم،
دل ز بیمهری ایام چه افشا دارد.
در شبستان خیال تو شبی آسودم،
خواب دیدم دل من با تو چه مأوا دارد.
نغمهٔ عشق تو در گوش دلم زنده بماند،
این دل خسته ز هجران تو آیا دارد؟
تفسیر با هوش مصنوعی
این شعر از دوری معشوق و درد فراق میگوید. شاعر از آشفتگی دل، اشتیاق جان، حسرت دیدار، و سوز عشق سخن میراند. او در غم هجران به دنبال وصال است و آرزو دارد که دوباره با معشوق خود در آرامش و آسایش باشد. دل شاعر به امید دیدار دوباره، نغمه عشق را در گوش خود زنده نگه میدارد.