داستانک
پشت پنجره بال بال می زدند پرنده ها..تا دم دمای صبح زدوخورد بود هوا.
دل نمی خواست آسمان از خواب بیدار شود.
اَبرهای غلیظ سیاه دی.رعد و برق دسترس خیابان.دُرناهای سفید پاره پاره روی روزنامه ها...
ZibaMatn.IR
عکس نوشته داستانک پشت پنجره بال بال...