دخترکم برگرد، حتی اگر هزارسال است که رفته ای، برگرد به آغوشم، حتی اگر ده ها هزار بار اشتباه کردی... تو تکه ای از جان منی و من در قبال جان کوچکم مسئولم.
لعنت به من اگر با تو آنقدر بد تا کنم که از بی مهری ام به دست های سرد غریبه ای پناه ببری... برگرد دخترکم، اگر به دنبال نور رفتی و به سیاهی رسیدی، اگر به دنبال عشق رفتی و به داس های خون آلوده رسیدی، برگرد، من با تمام عشقی که به تو دارم برای چشم های معصوم تو، نور می سازم...
برگرد دخترم که هوای بیرون از این خانه مسموم است...
هیچ خشمی نیست، هیچ داسی نیست، دستان من خالیست، ببین؛ من پر از عشقم برای تو، درست شبیه به روزهای کودکی ات، درست شبیه به اولین باری که نام مرا با لحن شیرین کودکانه صدا کردی، که لبریز شدم از اشتیاق، که بال هایی کم داشتم برای پرواز... دخترکم، خطای تو، خطای من است، برگرد و آغوش مرا محکم تر بچسب، که بازهم پناه می شوم، که باز تکیه گاه می شوم، که خورشید می شوم برای روزهای سرد نوجوانی ات،
روی آغوش من همیشه حساب کن دختر..
ZibaMatn.IR