نه رفته ای
نه پیام آمدنی داده ای
خانه در تصرف بوی توست
تو نیستی و خانه در تصرف بوی توست
حس می کنم
تنهایی ستاره را
این همه ستاره ی تنها ؟
یکی به یکی نمی گوید بیا
هر یک
از آسمانه ی خویش
چونان چشم پرنده درخشان
از آشیانه ی تاریک
حس می کنم
نیش ستاره را
در چشمم
طعم ستاره را
در دهانم
و طعم یک کهکشان تنهایی را
در جانم
کجای جهان بگذارمت
تا زیباتر شود آن جا ؟
بنویس می آیم
تا آشیانه به گام و به دست و سلام
آراسته شود
ZibaMatn.IR