در میانِ بهارِ مزرعه ای
کاش بودم سکوتِ یک گُلِ سرخ
نورِ نیمروزی به پیکرم می خورد
یا که بودم چو چشمه ای خزه پوش
با عطش های کوزه های گِلی
کاشکی سایه ای از او بودم
تا که جایم میانِ دل ها بود
چون سپیدار، دستِ نقره ای ام
رو به آن آسمانِ زیبا بود ...
ZibaMatn.IR