زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

ساعت دیواری خانه، پولک های درخشنده ی نور را
بر لباس سیاه شب، می دوخت
پروانه خیره به ماه بود
و شمع به تنهایی
در سایه ی تاریک ماه می سوخت؛

رهایی من
من خوب می دانم
دنیا را در سکوت دیوانه کرده اند
آنکه باید در پود ابریشم تار شود
آزادانه پرواز می کند
و آنکه باید رها باشد
اسیر بچه بازی های قدرت شده است

قرص های آبی اعصاب
پاسخگوی شماره های دلتنگی نیست
بوق آزادی
به گوش هیچ سیاستی نمی رسد
صداقت
هیچ کجای این خاک آنتن نمی دهد
و عشق
هر روز
بیشتر و بیشتر زنگ می زند

رهایی من
کمی بیشتر طاقت بیاور
من هنوز به ستارگانی خیره ام
که از لابه لای دوده های دروغ
می درخشند
من هنوز به ماهی می اندیشم
که نیمه ی پنهان اش
تکذیب نمی شود
من هنوز به انتظار عشقی نشسته ام
که دنیا را از تیمارستان فراری می دهد
من هنوز برای تو می نویسم
برای نام کوچک تو
برای نامی که دنیای دیوانه ی مرا
سرعقل می نشاند
و من و تو را
به هم می رساند.

رهایی من
تا فردا کمی طاقت بیاور
دنیا فردا از خواب بیدار می شود
و این آخربن شعر رهایی را می خواند...
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

انتشار متن در زیبامتن
×