زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

از تو چه پنهان
گاهی به او فکر می کنم
و مثل کودکی که با سبدی بزرگ
ستاره ها را می چیند
غمگین می شوم
نمی دانم چه کسی به من گفته بود
که ماه درون حوض زندانی نیست
یا خورشید کارش این نیست
اینهمه از کوه بالا بیایید
که فقط مرا بیدار کند
شاید خودم فهمیده بودم
که سبدم خالیست
و ستاره ها
هر بار که دستم را بالاتر می برم
بیشتر چشمک می زنند
راستش
این روزها که به او فکر می کنم
بیشتر می ترسم
و فهمیده ام
هر که دست او را بگیرد
دیگر به زندگی برنمی گردد
تازگی ها به جای خالی خودم که فکر می کنم
قلبم تیر می کشد
شک ندارم
او به زودی
مرا هم به آغوش می کشد
از لبهایم
حرفهای آخرم را می مکد
و پیکر بی جانم را
روی دست امواج می گذارد
دنیا
یک نفس عمیق به من بدهکار می شود
و مرگ با سینی پر از صبر
کام همه را تلخ می کند
این تردید خفه ام کرده
که زندگی
کابوس است یا رویا؟
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن