زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
3.0 امتیاز از 1 رای

من زیاد زندگی را به خودم زهر کرده ام. زیاد خریت کرده ام. جمعه های زیاد، عیدهای فراوان، سفرهای دور و دراز، شب هایی که باید موفقیتم را جشن می گرفتم، وقت هایی که باید از طعمی که میچشم لذت می بردم، من حتی ایستادن زیر ایفل را به خودم زهر کرده ام، حتی آخرین سیزده بدر پیش از سی سالگی را، حتی وقتی بزرگترین جایزه زندگیم را می گرفتم، من حتی آزادی نوشیدن یک ظرف بزرگ آبجو یا یک قهوه فرانسوی را در حالی که باد توی دامنم می پیچید به خودم زهر کرده ام. از حماقت. از نادانی. از انتظار زیاد. از آدم ها نباید انتظار داشت. هرقدر بی توقع تر باشی امیدت کمتر میشود و امیدت که کم شد دیگر با سر به دیوار خوردن هم درد چندانی ندارد.
.
حالا اینجا که ایستاده ام، در این سن و سال با خودم خیال می کنم دیگر باید دست از سر آدم ها بردارم. نه مهرشان را بخواهم و نه چوبشان را بخورم. نخواهم کسی برای من ساز بزند. نخواهم کسی نگران حالم باشد. نخواهم کسی برایم ماتیک هلویی سوغات بیاورد. نخواهم کسی پیام بدهد و بپرسد فلانی حالت چطور است، نخواهم کسی نخوچی کشمش مشهد و شابدالعظیم را که رفته توی جیبم بریزد. نخواهم کسی وقت بیماری بالینم را پر کند، نخواهم کسی وقت عبور از هنگامه اضطرار و سختی دستم را بگیرد، نخواهم کسی دلش برایم تنگ شود، بسوزد، لک بزند.
.
شاید باید باور کنم ان الانسان لفی خسر و باور کنم بزرگترین خسران زندگی من تنهایی ست که هزار بار از ترس آدم ها از درد آدم ها از قلب های سنگی شان، از طرد شدن، از آزار از اینکه بلدند لحظات طلایی زندگی را برایت به عزا مبدل کنند، بهتر و شرافتمندانه تر است.
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن