زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

فصل نشانه گذاری شده ی کتابم را در مکانی که آغشته به آرامش است، باز می کنم.
به دنیایِ خیالی رنگارنگ و شاید سیاه سفیدم وارد می شوم!
هر چقدر که پیش می روم عطش و کنجکاوی ام بیشتر می شود.
صفحات را ورق می زنم و سفر می کنم به دشت های سرسبز و مملو از گل شقایق. آنجا دراز می کشم و به آسمان یکدست آبی خیره می شوم.
گرمای نور آفتاب را پشت پلک هایم حس می کنم و دستم را جلوی دهانم می گیرم تا خمیازه ام را بپوشانم.
فصل بعد، موج موهایم را در ساحل، به دست عطرآگین باد می سپارم و در گرگ و میش هوا، بیهوده در انتظار معشوقه ای می نشینم که مرا ترک گفته است.
در فصلی دیگر، پنجره های خاکستری خانه ی نامادری ام را به سمت محبت باز می کنم و طعم گس خرمالو های سبد روی میز آشپزخانه را، زیر زبانم می آورم.
در اعماق غصه ی قصه ها، اندوه را تجربه می کنم و گاهی هم با گریه ی از سر شوق آن ها، شادی را به تسخیر در می آورم.
روزی چند وعده، آب و نانِ روحم را با حرکت چشم هایم روی ورقه های شاید کاهیِ کتاب تامین می کنم.
پرورش ذهنم را می سپارم به رقص کلماتی که زیرکانه پشت سر هم جای گرفته اند و به سوی پایان در حرکت اند.
گه گاهی هم، گوشم را تیز می کنم تا سکوت واژه هایی را بفهمم
که عشق، آزادی و حقیقت را فریاد می زنند...
ZibaMatn.IR

Moones_ahangari ارسال شده توسط
Moones_ahangari


ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن