زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
4.7 امتیاز از 3 رای

شِکل دست ها را مرور کنیم، نگرفتن ِ آن ها ما را خواهد کُشت.
نبودِ روابط، نداشتنِ احساسات خط های عمیق تری بر جسمِ ما خواهد کشید.
اشک نریختن ها بالای سَرِ کسانی که از دست دادیم، دلداری ندیدن ها و نکردن ها برای کسانی که یک نفرِشان رفت، برای همیشه...
پدری، پسری، مادری، فرزندی، دوستی...
هر که بود و حالا نیست.
و همانقدر در خوشی ها
آغوش نداشتن ها، در فاصله دو شانه قرار نگرفتن ها برای روزهای مبارکی که بود و گذشت، تولد ها ، پیروزی ها،بازگشت ها...
هیچ چیزِ این بیماری من را نمی ترساند، به غیر از از دست دادن ها، نه حتی مرگ ها! مرگ به وقت خواهد رسید، دنبال بهانه است و هر وقت بیاید باید بَست و رفت.
نگرانِ معمولی شُد نم!
نگرانِ از دست دادنِ احساسات، همان عادت کردن به نیست ها و نبودن ها.
ترسم از این است که دلتنگی را عادت کنیم و کم کم مفهومش را از یاد ببریم.
عجب دورانِ سختی ست!
یک «بیماری»دارد ما را عادت می دهد به مجازی بودن یا همان نبودن!
یک «بیماری» دارد فرصت ما را برای «دوست داشتن ها » کمتر می کند.
لعنت به عادت ، که اگر بیاید ، سخت بتوان رَخت بست.
این روزها جدایی ها بر آغوش ها پیروز شده اند و این بسیار غم انگیزم میکند.
کاری هم نمی شود کرد، اسمش را نَبَر آنقدر وقیح است که در سینه لانه میکند! درست مجاور قلب!
جای خاطرات.
باید زندگی کرد ، واقعیت این است.
واقعیتی که ما می شناسیم و در فهمِ ما معنی می شود.

پَس دوستت دارم و تمامِ دلخوشی همین است که دستم بر پهلویت گِرد و گَرم .
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

انتشار متن در زیبامتن
×