هیچ عشقی بعد مردن قابل پیوند نیست
بعدِ تو قلب من حتی با خودش پابند نیست
سرد می پرسی که خوبی؟یا تو هم آزرده ای
بعدِ اسمم بر زبانت دیگر آن پسوند نیست!
با زبان دل بپرس از خود، که می خواهی مرا؟؟
خوب می دانم که قلبت جای دیگر بند نیست
عامل بیچارگی هایم همین خاموشی است
فاصله تا ماندنت یک اشک تا لبخند نیست
مثل کوهی که به اعماق فرو ریخته است
نیستی دیگر ولی دستم به جایی بند نیست
هیچ فرقی نیست بین مرگ یا این زندگی
زندگی بی عشق حتی دیگر ارزشمند نیست.
ZibaMatn.IR