زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 1 رای

ضریح آینه و آب

اشکی بروی گونه خیسش چکید و رفت
نجوا نمود و از دلش آهی کشید و رفت

در ازدحام ساحت محبوب شهر عشق
با خاک راه حضرت جانان خزید و رفت

بی آنکه چشم دل بسپارد به غیر دوست
حتی کبوتری به نگاهش ندید و رفت

با عطر و بوی زمزمه ی دل وضو گرفت
شهدی به حول و ولایش چشید و رفت

گرد ضریح آینه و آب و آفتاب
با پای دل به عشق و ارادت چمید و رفت

وقتی که داد بار غمش را به دوش باد
حتی سبک تر از پر کاهی پرید و رفت
ZibaMatn.IR



ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن