دل مردگان معنای احیا را نمی فهمند
فرق غروب و صبح فردا را نمی فهمند
آنها که سیرابند رنج تشنگی ، حتّی
طعم خوش آب گوارا را نمی فهمند
شب خفتگان هم در سکوتِ مبهم شبها
حال دل غمگین و تنها را نمی فهمند
صحرانشینان بیابانهای لَمْ یَزرع
بی شک شمیم عطرِ گلها را نمی فهمند
ناگفته ها گم میشود در بغض هر واژه
کوران که مفهوم الفبا را نمی فهمند
باور نمیکردم ولی افسوس آدمها
احساسِ در هر شعر زیبا را نمی فهمند
آرامتر دنیا نَکوبان قلب عاشق را
دلدادگان اُفتادن از پا را نمی فهمند
..
..
بهزاد غدیری
ZibaMatn.IR