زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

انگشتانم بین کلید های سیاه و سفید پیانو میلغزد...
نُت به نُت از شعری مینوازم که موسیقی اش همانند آغوش توست...
درست وسطِ نواختن یک نُت را اشتباه زدم...
اشک از گونه هایم جاری شد و بارِ دیگر تو را به یاد آوردم!
این افکار آخر مرا به کشتن میدهند...
لابه لای نُت های موسیقی مرا به چاه عمیق خاطرات فرو بردی...
فاصله ی من تا تو پیانویی است که با صدای ردِ پای تو و اشک های هر شبِ من نواخته میشود...
دو فنجان قهوه ی داغ را روی میزِ پیانو گذاشتم...
: اگر یادت باشد من قهوه خور نبودم اما فقط به خاطرِ اینکه تو دوست داشتی میخورم...
تو نمیدانی دانه هایِ قهوه ی تلخ این حوالی چه به روزِ من آوردند...
زندگیِ بد از تو هم مانند این قهوه هاست...
تلخ یعنی من هنوز هم پای قول و قرارِ اولین روزِ عاشقی بایستم که مثلا میبایست همیشگی شود ولی تو تمامش را فراموش کنی.. .
تلخ یعنی بعد از رفتنت من ماندم و تلاطمِ نُت های موسیقی!
تلخ یعنی به وقتِ دلتنگی...!
حواسم نبود! آنقدر در غیابِ تو با جای خالی ات حرف زدم که قهوه سرد شد و از دهان اُفتاد...
ولی تو نیامدی...!

نویسنده : زهرا رحیمی
کپی بدون هشتک نویسنده حرام!*
ZibaMatn.IR

zah_37 ارسال شده توسط
zah_37


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن