دیدی جانم ؟
باران همه جا باریده
اما تو نیستی!
نیستی؛ تا دست در دست هم قدم بزنیم
یکهویی و بدون اینکه گونه هایمان از خجالت سرخ شود
قهقهه ی بلندی بکشیم
از خوشی زیاد میان جمعیت شهر گُم شویم.
و زمان از دستمان دَر برود
دلم میخواهد
بدون چتر روی نیمکت خیس بنشینیم
و گرمی شانه هایت را در همان هوای سردِ بارانی حس کنم
آه!
لعنت...
لعنت به تمام ابرهایی که بی تو
قصد باریدن دارند
ZibaMatn.IR