شده از ضربهٔ غم، سیب دلت لک بزند؟!
یا که دستان فلک بر رخ تو چک بزند؟!
دل تو خواسته یک خلوت سرشار سکوت
در کنار تو کسی یکسره هی فَک بزند؟!
کوهی از آرزو و خاطره انباشته ای؟
زیر آن کوه، یکی آید و فندک بزند؟!
در مسیر هدفی چرخ تو پنچر شده است؟
طعنه گویی برسد تا کمکت جَک بزند؟!
نرم گشته دل دشمن ز پریشانی تو؟
دوستت پشت سرت دایره تُنبک بزند؟!
منتظر بوده ای از یار رسد پیغامی؟
لیک تبلیغ، فقط بر تو پیامک بزند؟!
داده ای مرغ دلت را سوی یک باغچه پَر
باغبان بر سر راه تو مترسک بزند؟!
امتحان است گلم، شکوِه نکن، غصه نخور
شاید اقبال شبی هم به تو چشمک بزند
ارس آرامی
ZibaMatn.IR