زیبای من
سناریوی فراق زیبا نبود.....
سپید و شکسته به رُخسارم نشست
دلخوشی ها را ،طوفان غمت به صخره ها کوبید وپارو شکسته به گل نشست
میدانی زیبا....
بعد از تو
رهگذر ها به شانه ام نمی زدند
کلبه انتظار عطر کهنه دلتنگی گرفته
خودکارم کاغذها را بی اختیار خط خطی میکنند و گاهی جوهر پس میدهد
راستی زیبا....
قرصهای دکتر را در چمدانت جا گذاشتم
آب را در میان چشمانت
قهوه های سرکشیده را، فال نمی افتد
زیبای من...
ساعت زمان تمایلی به گذشت از هم ندارند و پاییز غمگین تر از گذشته با برگ وداع میکند
آه زیبا....
کاش میدانستی من باز از مرزهایمان تا جنون گذشتم و باز لنگ زنان به خانه رسیدم و بر روی تخت به خواب رفتم
زیبا جان....
من اشکها را در خواب میریزم وفریادها را در کوه و انعکاسش را به بلندای چشم به راهی
زیبا...
دورت بگردم برگرد.
ZibaMatn.IR