زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 1 رای

در اتاقم درختی هست، همسنِ پدر بزرگم!
طنابی به شاخه هاش بسته ام
و هفت سالگی ام هرروز تاب بازی می کند
تا پله های مارنقولا
تا خانه های روروس
تا کلیسای باسیل
تا نگاه خیره ی مجسمه های موآی!

اشتیاقم که سرازیر شود
تمام کوچه های جهان را
در همین اتاق قدم می زنم

آسمان روی میزم ساکن است
ستاره ها را استشمام می کنم
چندروز پیش در مشتری پرواز داشتم
امروز صبح هم
غروب تایتان را در قهوه نوشیدم!
نمی دانم چرا همیشه از مریخ ترسیده ام!

دیوارها را گندم کاشته ام
در جالباسی ام چند آفتابگردان،
از کتابخانه ام رودی جاری ست تا پنجره
سمفونی شماره ی ۳ بتهوون
با من غذا می خورد
با من می خوابد

اتاق را پر از شب می کنم
غرق می شوم در تنهایی ام
و تنهایی!
دورترین جای نزدیکی ست که می توان در وسعتش
کمی دلخواه تر زندگی کرد
اگر شاعرانه قضاوت کنیم!


▫️سیامک عشقعلی
ZibaMatn.IR

سیامک عشقعلی ارسال شده توسط
سیامک عشقعلی


ZibaMatn.IR

انتشار متن در زیبامتن
×