متن آتش درون
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آتش درون
شب به سر شد، ماه گم در پیچوتاب ابرها
گریه میافتد به جانِ پنجره، بیدل، رها
باد، آوازش شکست از شاخههای نیمهجان
برگ میرقصد به روی کوچه در یادِ صبا
خشت بر خشتِ دلم لغزید و ویران شد تمام
قصهام را ریخت بر دیوار، دستی بیوفا
چشم بستم، تا نبینم...
مهدی غلامعلی شاهی
تنهایی
جنگلی بکر است
تاریک و آکنده از بوفِ خاطره
بیآغوشِ خورشید
برگ به برگِ تقویم
دلت
به حالِ خودت میسوزد
میسوزد اما
آتش نمیگیری
میسوزد و
تمام نمیشوی...
آرمان پرناک
من خود بلای خویشم ، از خود کجا گریزم
محمد عاشوری
در حال بارگذاری...