متن آخرین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آخرین
دیدمت
در غبارِ آخرین لحظه،
با چشمانی
که بغض را
تا مرزِ فریاد
تاب آورده بود...
ایستاده بودی
مثل سربازی
که جنگ را
که در دلش
باخته بود...
و من
در سکوتِ آن نگاه،
شکست را
مثل پرچمی افتاده
بر خاکِ خاطرهها
احساس کردم...
ببخش
نمی توانم پَس اش دهم
این
آخرین لبخند تو بود
هنگامِ کیک بُریدن
باید در کیف پول
پنهان بماند
نمی توانم پس اش دهم
ببخش...
«آرمان پرناک»
چرخم نچرخید
آنطور که میخواستم بچرخم به دورت
به دورت بچرخم آنطور که میخواستم
نچرخید چرخم
می دانم میدانِ آزادی
میدانِ منِ زمین خورده نیست
اما میخواهم
تا آخرین قطره ی بنزین
تو را عبادت کنم
«آرمان پرناک»