شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
برگرد، به سوی قلبِ حسّاسم باز!برگرد؛ بیا، به نزدِ من، با آواز!در رقص بگیر، شورِ احساست را؛از نو، بِنِما، تو عاشقی را، آغاز!زهرا حکیمی بافقی،کتاب دل گویه های بانوی احساس...
موهایم رنگ صبح به خود گرفت ،برگرد!...
ݩمیشہ یبار دیگہ برگردے؟!دݪم برآت تنگ نشده !!!میخوام بہ جبران غم بعد رفتنت یڪی بخوابونم تو گوشت بگم هه دیدی تونستم فراموشت ڪنم بی لیاقت:)...
یا برگرد یا آن دل را برگردان......
برگرد آنقدر که تو رادوست داشته ام نبوسیده ام...
برف بارید به این شهرکجایی بی من؟کاش سردت نشود...دل نگرانم، برگرد....
مرا دوباره به آنروزهای خوب ببر سپس رها کن و برگرد من نمی آیم......
بُریدم از همه؛ برگرد تا که زنده شومو از تمام جهان سهمِ من تو باشی و بس!...
برگرددر من کسیبهانه ات را میگیرد ....
سیگار را با هیچ چیز عوض نمی کنم برگرد،ثابت کن دروغ می گویم......
در من جا مانده ایبرگرد!دیگر به جایی نمی رسی!...
نفسی / می روی برگرد...