پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در تمام این سال ها من با تمام وجودبه او گفته ام دوستت دارماین اولین و آخرین جمله ایست که او از زبان من می شنود.حتی هنگام خفه فریاد زدنم هم میان خنده های کریه و زیبایشبه او گفتم دوستت دارم!گزاشتم آزادانه گلویم را بفشاردکه بگویم لحظه آخر را کنار او گذراندم.که بتوانم اخرین دوستت دارم را نثارش کنم.ainaz8360...
فریادم دیگر شنیده نمی شودحنجره ام توان نداردکه صدا بزنم کسی راکه باید باشد اما نیستفقط اوست که بر روی زخم حنجره ام مرهم می گزاردفقط اوست که می تواند جانی دوباره ببخشد به ریه هایم!ainaz8360...
دلم مرگ می خواهد چرا که یک بار در دستان او جان دادمآن مرگ تداعی گر آخرین لحظات شیرین با هم بودن است برایم.مرگی که با دستان او رخ داد را می خواهم.مرگی که با چشمانم به انتظارش نشستم.مرگی که چشمانم را به روی او گشودم و اشک هایم را پاک کردم.و در آخر می خواهم مرگم را به یاد بیاورم.مرگی که تمام وجودم مملوء می شود از آن روز!مرگی که قلبم را می شکند و از میان دستانم بیرون می کشد او را!ainaz8360...
دیدی آخرش قلبم رسوایم کرد؟!سخت بود وقتی لگد می زدی و من حتی آخ هم نمی گفتم!امروز ضربان نداشت خطش صاف و دیگر خالی از هر احساس...رفته بود همان جایی که قلب تو رفت.زیر صدمن خاک!ainaz8360...
زانو در آغوش...تکیه بر دیوار!شاید تنها جدار به داد فریادهایم برسد.شاید او تنها بفهمد سرمای درونم رادلش مانند ضمیر من یخ زدهسرما از خود ارتعاش می دهد...مثل قلب من!مثل فریاد های من که تمثال کوهی از یخدر گلویم قندیل بسته ...ainaz8360...
راستش یکم برام جالبه متولد سرمای جانفرسامیه سردی همیشگی ولی از دلم آتیش میبارهبه زمستون که میرسم دلم میخواد ببارمخواه و ناخواه دلم میگیرهحس میکنی تو زندگی گذشتم یکی بوده که حالا نیستو این نبودش بدجور احساس میشهainaz8360 ...
به تنهایی دیوارها آیینه بخشیدمتا انعکاس رنج هایم هویدا باشد......
آتش زنم قلبی را که ضربان گیرد با دیدَنَت!ویران کنم چَشمی را که جادویَت شده! من عاشقَم ! عاشقِ چشمانِ تو ! تا که تو را می بینم غرق در خنده ام !اما ناگهان به خود که می آیم میبینم نیستی رفتی و من را میان انبوهی از شیشه قرار دادی که هر کدام بشکند بعد تو حکم مرگم را امضا کرده ام تو که بودی دیگر نگران رفتن شیشه ای در تن خسته ام نبودمشاید تو برایم جان فدایی میکردی...
خیابان نفس نفس می زد، باران نزدیک که می شد از حرارت نفس ها بخار می شد. از آسمان صدای گریه اش می آمد . میگفت جان پدر نشد آنطور که میخواهم از تو مواظبت کنم اما تو قول بده مرا نزد الله رو سفید کنی...
پک میزنم به سیگار توی دستم سر سیگار میسوزد و اتش میگیرد مانند خودم که سوختمدوباره پکی عمیق میزنم تلخی اش همراه با بوی شکلات ، آمیخته با بغضی تلخ به گلویم چنگ می اندازد و می خراشدحالا دیگر رمقی در تن رنجورم نیست ... فقط انقدر توان دارم که با صدایی دورگه ای خفه داد بزنم اسمش را صدا کنمو بگویم تنها آمده ام اینجا تا شاید دود سیگار فضای زخم را مه آلود کند تا تلخی اش یاد آور تلخی آخرین بوسه ات باشدیاداور تلخی دروغی که گفتی باشد آمده ام اینجا ب...
+ میخوام برات یه داستان بگم دوست داری بشنوی؟- اوهوم+خب پس من میگم تو گوش کن+یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود . . .- وایسا وایسا برگرد عقب+چرا چیشده من که هنوز چیزی نگفتم؟!- دِ نه دِ دیگه نشد بازم که یکی هست و یکی دیگه نیست +خب این که تعجبی نداره از اولم کسی نبوده ما اصرار داریم بگیم یه نیمه دیگه داریم+هه اسمشم میزاریم نیمه گمشده- راس میگی از اولم ما و خدا نقش اصلیای داستان بودیم هر کی اومد نقش فرع داشتتاریخ : 1399/12/0...
عشق قشنگترین چیزیه که هر کسی توی زندگیش تجربه میکنه و خیلی از ما فکر میکنیم در نوجوانی دچار عشق شدیم و فکر میکنیم باید بر اساس احساسات تصمیم بگیریم در صورتی که اشتباه ترین کار ممکن رو انجام میدیم .اسم این احساس و روابط عشق نیست و ما فقط این کلمه مقدس را خراب میکنیم تمام عشق های دنیوی عشق مجازی هستند حتی وقتی میگوییم من عاشق مادرم هستم ؛ باز هم غلط است باز هم داریم اشتباه میکنیم . تنها عش مقدس و حقیقی عشق به خداست . همیشه آدم هایی هستند که اد...
نمیدانم نامش را چه بگذارم مرگ یا جنون ¿¡زمانی که در صفحه شطرنج زندگی شاهم را به ناچار به سربازان رقیبم تسلیم کردمو اینگونه بود که در زندگی کیش و مات شدم...
قلب که عاشق نمی شود!قلبِ بیچاره در گوشه ی زندانِ سینه کز کرده و گاه و بی گاه متهم می شود به جرم عاشقی.و گناه کار اصلی اما، آزادانه پادشاهی می کند!گناه کاری که خود با خود می جنگد و در گیر و دارِ عاشقی و عاقلی، قلب بیچاره را به تپش وا می دارد.گناه کار عقل است، که با قلبش عاشق می شود و با درکش منع می کند...و این گونه، همواره با خود در جدال است....
زندگی کردن مانند بازی با برج هیجان است میچینی میچینی پله پله بالا میروی و ناگهان نمیدانی در انتخاب کدام شماره اشتباه کردی که حالا برجت خراب شده فکر میکنی بار بعدی بیشتر تلاش میکنی تا چینه ات را انتخاب کنی آری زندگی یعنی پستی و بلندی پس نباید هیچ گاه نا امید شویم و باید به تلاش خود ادامه دهیم همانا زندگی یک بازی ساده است !...