پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
حرص نخور قندم !فنجانِ زندگی,قهوه تر از آنست که بخواهیمزّه بپرانی !!آرمان پرناک...
در فریب آباد گیتی چند باید داشت حرصچشمتان چون چشم نرگس دست چون دست چنار...
مسیر زندگی می تواند آزاد و زیبا باشداما ما مسیر را گم کرده ایم...حرص روح انسان ها را مسموم کرده استو دنیا را با تنفر مسدود کرده استو ما را در مسیر پستی و خونریزی حرکت می دهد......
من هم تازگی ها مسیرِ کوچه ی علی چپ را بلد شده ام ...خوب هم بلد شده ام !نه بحث می کنم ، نه منت می کشم ، نه تسلیم می شوم ...سرم را پایین می اندازم و کارِ خودم را می کنم !اگر ببینم جایی به شخصیت و ارزشم توهین می شود ؛بی هیچ حرف و کنایه ای ، کنار می کشم ...دیگر حتی به رفتارهای دیگران ذره ای هم فکر نمی کنم ،دلیلی ندارد برایِ اشتباهات و خطایِ آن ها ، آرامش من خراب شود ...من برای چیزهایی که به من مربوط نیست ، وقتم را هدر نمی دهم !زمان ...
کتاب خواندن در پاریس حسابی حرص آدم را در می آورد . هر کس را می بینی ، یک کتاب در دست دارد و تند تند مشغول مطالعه است . سن و سال هم نمی شناسد ، سیاه و سفید و مرد و زن و بچه هم نمی شناسد . انگار همه در یک ماراتن عجیب گرفتار شده اند و زمان در حال گذر است . واگنهای مترو گاهی واقعا آدم را یاد قرائت خانه می اندازند ، مخصوصا اینکه ناگهان در یک مقطع خاص کتابی گل میکند و همه مشغول خواندن آن می شوند . . . فضای پاریس هیچ بهانه ای برای مطالعه نکردن باقی نمیگ...
هی روزگار . . .ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ…!ﺍﻧﻘﺪﺭﺣﺴودﻣﯿﺸﯽ ک ﻫِﯽ میگردی دنبال یه بهونه …ﺗﺎ قهر کنی و اون نازتوبکشه وحرصش دربیاد و بگه پدرمودرآوردی تویه الف بچه ی دوست داشتنی!!!!...
هیچوقت منتظر شنیدن دوستت دارم از یه دختر نباشین،همین که حرص میده خودش نوعی دوست داشتنه...
بانوی من لبخندش زیباست شما را به خدا چشمش نزَنید من جانم را برای لبخندش صدقه داده ام جانم را فدایِ جانم کرده ام اما او باز هم میخندد .بخند که قَصد من هم خنداندنِ لبهای زیبای توست. شاید وقتهایی حرص تو را در میاورم.. اما فقط و فقط می خواهم بخندی.. تو وقتی میخندی تمام حواسم به لبخند های زیبای توست تو فقط قهقه بزن..تو فقط بخند... ...