پنجشنبه , ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
باد آمد و برداشت ز سر، روسری ات راانگار عیان کرده خدا، دلبری ات را......
دل به دل راه دارد ... ! چرا که دلخوشیِ من دلدادگیِ توست ؛️تو با دلبری هایت دلداده تر کن مرا...
همیشه لحظه هایم ...باتو مثل شهد شیرین است...عسل می ریزد از ...سر تا به پای دلبری هایت !️...
تنها، پریدن راه حل اش نیستاین عشق آب و دانه می خواهدپیراهن گلدار هم یک روزپیراهن مردانه می خواهدتنها، پریدن راه حل اش نیستآغوشمان آذوقه می خواهد این بوسه ها و بی قراری هاقسمت شود معشوقه می خواهد***دلواپسم قسمت چه می خواهدباید که راهت را بلد باشیاین آسمان رخصت دهد بایداحوال ماهت را بلد باشی...من از جهان چیزی نمی خواهمتنها تو را با دلبری هایتجانی که می بخشی و می گیریبا عطر ...
تو را در دلبری دستی تمامست... ️️️...
.تو را در دلبری دستی تمامَست.... ️️️...
شیوه ای دارد عجب در دلبریعشوه پیدا، بوسه پنهان می دهد ️️️...
دلم دل میخواهداز آن هایی که جان میدهند و جان میگیرند ..از آنهایی که نفس میشوند و نفس میگیرند ..از آنهایی که بود و نبودنشان فرق می کند ..دلم دل میخواهددلی که دلبری بلد باشد ..دلی که بماند ..دلی که دوستم بدارد ..برای همیشه ...دلم تو را میخواهد عشقم️️️️...
ای همه ی نازِ جهان زیرِ سرِ روسری اتکشته مرا شکنج آن مویِ سرِ فرفری اتاز همه عالم به درم گر تو مرا نگه کنیتو شده ای شمسِ جهان و دل شده مشتری ات ای همه ی شعرِ جهان ریخته در کنجِ لبتخنده کنی بوسه زنم بر لبِ همچون پری ات"آه چه دیوانه شدم در طلبِ سلسله ای"طعنه زنی بر همگان با کمی از دلبری ات"پرسشِ همچون شکرت کرد گرفتار مرا"ای که در اندیشه ی من رسم شده برتری ات...
دو چشمش انتفاعی بود این زنو مویش انتزاعی بود این زنتمام دلبری هایش منظمدبیر اجتماعی بود این زن...
بامن بگو بامرگ دربستر چه بایدکردبازندگی این قرص خواب آورچه بایدکردمرداد را با گرمی خون تو طی کردیمبا سردی پایان شهریور چه بایدکرددنیا به قصدکشتن ما دلبری ها کردمادیو راکشتیم با دلبرچه بایدکردیاکاسه رالبریز کن یاجام را بشکنساقی ! تو می دانی که با ساغرچه بایدکردای دوست درقاموس تو سرداشتن ننگ استبااین سرجامانده برپیکر چه بایدکردسر مهر،سرسجاده، سر تسبیح عشاق استمن تازگی فهمیده ام با سر چه بایدکردای عشق این ازجسم بی...
ماهِ من!ماهِ دلبریِ زمین و آسمان، از اهالی اش!سی و یک روزی که شاید،عطرش تکرار نداردرنگ و رویش رقیبی نداردو عشقش مانده بی تمثیل ... اردیبهشت، نویدرسانِ روزهایِ همایون است،که با هر قدمش محبت و طراوت می بخشد به این روزگارِ ناسازگار ... من در این چندروز بهار،کِیفم کوک تر می شودحالم خوش ترو حظَم چند برابر ... کاش تقویم پُر میشد از بهار و اردیبهشتش!اردیبهشتان به عشق... عشق_براتون...
تو فقط بگو دوستت دارم من احساسم را.️ چنان به نگاه هایت گره خواهم زد ڪه خورشید هر روز صبح قربان صدقه دلبرے هاے ما برود......
صبح آمده تا دلبری آغاز کنی️تا پنجره روی باغ گل باز کنی دم کرده ام عاشقانه یک قوری شعرمن چای بریزم بلدی ناز کنی؟️...
ور گُل کُند صَد دِلبرۍاِۍ جانتو چیزۍ دیگرۍ ......
دلبری چشم هایت دلم را هوایی می کندو صدایت که عاشقانه دوستش دارم...تولدت مبارک عشق من...
بارانچه دلبری می کند برای بهار !پاییز کم بود بهار هم عاشق شد …...
دلم که تنگ میشود برایت بیا روبه رویم بنشین ... دلبری از تو شعر از من ... چنان عاشقانه ای ببافیم برای همکه دوباره بهار شود......
تو فقط بگو دوستت دارم..من احساسم را چنانبه نگاه هایت گره خواهم زد که خورشید هر روز صبح، قربان صدقهدلبری هایِ مابرود..️️️...
دلبری ودلفریبیجامه یرزم توبود...
زن میتواند چنان نفرت بیاموزد که دلبری را از یاد ببرد....
ور گُل کند صد دلبریای جان تو چیز دیگری.......
هر شاهدی که در نظر آمد به دلبری در دل نیافت راه که آنجا مکان توست...
فرصت دلبری بده به زمستان بهار بانو......
طاقت دلبری هاتو،اون خندیدناتو،اون چال گونه هاتو ندارم ندارم...
دلبری با دلبری دل از کفم دزدید و رفتهرچه کردم ناله از دل , سنگدل نشنید و رفت...
یلدا آخرین دلبریِ پائیز است…مثل زنی که درست لحظهٔ رفتن,گیسوان مشکی بلندش را باز میکند…!یلدایتان مبارکباد...
دخترهای ساده ...دلبری بلد نیستند...سوختن و ساختن بلدندخوبی ها را فقط میبیننددلتنگیشان را جار نمیزننددلشان که میشکند سکوت میکنندو فقط بغض ......
تو ناز کن من تمنا ،تو دلبری کن ،من تماشا️️️️...
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری ستجای گلایه نیست که این رسم دلبری ست...
حالا که دلبری را بلد شدیدهنر دل نگه داشتن را زود تر یاد بگیرید...
تو را در دلبری دستی تمام استتمام است و تمام است و تمام استبجز با روی خوبت عشق بازیحرام است و حرام است و حرام است...