پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دفترِ خاطره، کنون دارد/می نویسد: دلم جنون دارد/دخترِ عاطفه، اَمردادی ست/پس چرا مرده در غمِ شادی ست؟شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)...
بیا ای آفتاب صبح مردادبتاب ای چشم شهلای پریزادبرقص ای شاخه ی شمشاد در بادبخوان از عشق چون شیرین و فرهاد«تولد مردادی های عزیز مبارک»بهزاد غدیری شاعر کاشانی...
نخل ارمیدهصیاد می شوم که تو آهوی من شویفریاد می شوم که تو کوکوی من شویویرانه گشته ام ولی از فصل دیگریآباد می شوم که پرستوی من شویمن یک چنار خشک تو مثل صنوبریشمشاد می شوم که به پهلوی من شویبا چین دامنت چه قیامت بپا شودمن باد می شوم که تو هوهوی من شویای نخل آرمیده به خرما پزان عشقمرداد می شوم که تو جاشوی من شویبا عشق ناگزیر غم شیرین من توییفرهاد می شوم که تو دلجوی من شویدستم نمی رسد به انار نچید...
گرمای مردادی قلب تو قلب هر جنبنده ای را رام میکند من در عمر خویششاد می شوم غمگین می شوم سرد می شوم گرم می شوم می سوزم می میرم و هر مرداد زنده می شوم...
هر چیزی باید سر جای خودش اتفاق بیفتد،قبول داری؟ مثلاً تگرگ، باید اردیبهشت را به دلواپسی بکشاند، گیلاس، جایش، چلّه مرداد است...برگها باید وسط مهر، با رویی زرد و نارنجی، بریزند روی سنگفرش خیابان، شب یلدا، پرده را که میزنی کنار،باید برف را ببینی که بی صدا می آید...و اما عشق...من می گویم تنها چیزی ست که نباید سر وقت بیاید! باید وقتی برسد که تو دست و پایت را گم کنی، ناگهان... سریع...بی معطلی...درست بخورد وسط زندگی...
نوبت به عزیز دردانه های تابستان مردادی های مهربان رسید...جذاب ترین ویژگی شان وفاداری شان استزبانم قاصر است از گفتن وفاداری شان از بس که که این جماعت مردادی وفادار هستند...جذاب ترین غرور را مردادی ها دارندمیدانی چرا؟؟زیرا کوه غرورند ولیکن هیچوقت برای کسی که دوستش دارند غرور نمیگذارند...از چشمهایشان برایت بگویم نگاه به چشمهایشان که میکنی دلت ضعف میرود از این حجم از مهربانی و آرامش چشمانشان...فرقی نمیکند چشمانشان هر رنگی باشد باز هم می...
سهمت همه نیکبختی و شادی باد رویایِ پر و بالِ تو آزادی باد خورشیدترین تاب و تبِ تابستان! گرمایِ دلت همیشه "مرداد"ی باد شهراد میدری...
بیا امشب کمى عاشقترم باشبه مرداب دلم نیلوفرم باشتو که خورشید مردادم نبودىبیا ماه شب شهریورم باش...
تو مثل تابستانی!لبخند هایت طعم هندوانه می دهند و چشم هایت همرنگِ آسمانِ آبیِ تیر است.پوستت به سرخیِ گیلاس، لب هایت به شیرینیِ هلو و موهایت به سیاهیِ شب های شهریور است.بودنت مثل یک لیوان شربت آلبالو در گرمای طاقت فرسای مرداد لذت بخش است و نگاهت، همچون نسیم خنکی در روز های آخر شهریور ،جانی دوباره به آدم می بخشد.تو درست مثل تابستانی...ترکیبی از رنگ و گرما و زیبایی...مگر می شود عاشقت نشد؟...
خسته اممثل ظهردر میانه مردادمثل دل بریدن و رفتنمثل هر چه بادا باد.....
امروز عجیب هوس کرده ام در آغوشت ..."مرداد" را مزه کنم.! ...
دلبرا ...! "مرداد" را کمی مهربانتر باشلاجرم، گرمایش مرا به یادِآغوش گرمی می اندازدکه سالهاست یخ زده!...
روزهای داغ مرداد مجنون بیچاره ای می شوم که به جای لیلی پی یک کاسه ماست می گردد. مثل روزهای بچگی که با بابا زیر درخت گردو حیاط خانه می نشستیم و دوتایی به آسمان نگاه می کردیم، به امید آن که گردویی از آن بالا بیفتد پایین. فکر کنم همان روزها بود که دلباخته طعم دوست داشتنی گردو شدم. بابا می گفت:« گردو مثل عشق است، نباید اجازه بدهی که کامل برسد. همان وقت که ترد و تازه است باید آن را بچینی، همان وقت که دست را قهوه ای و سیاه می کند.» روزهای داغ تابستان، ...
ول به مردادنقره پا مقر،رنگه وشتنباستانه داستانآتش می شود مرداد/رقص رنگ،صدای پای نقاره/داستانِ باستان...
آب آبی مرهدووه مرداد کو گولسکنینوروز بله اوخانمرداد سیل آسا می دود/به سمت نوک کوه/پژواکِ نوروز بل...
مثلِ کهنه برفهایِمانده تا مردادروی قله ها....سردمپایِ من نمان برو ماهیمن به رودخانه برنمیگردم.......
بی تو مرداد فقطداغ دل خاطره هاست......
میشودبوی مرداد را حس کرد و اینبار هم پای گل های پیراهنت در میان است......
بوی خوش مرداد شک ندارم زیر سر چشمان توست......
بامن بگو بامرگ دربستر چه بایدکردبازندگی این قرص خواب آورچه بایدکردمرداد را با گرمی خون تو طی کردیمبا سردی پایان شهریور چه بایدکرددنیا به قصدکشتن ما دلبری ها کردمادیو راکشتیم با دلبرچه بایدکردیاکاسه رالبریز کن یاجام را بشکنساقی ! تو می دانی که با ساغرچه بایدکردای دوست درقاموس تو سرداشتن ننگ استبااین سرجامانده برپیکر چه بایدکردسر مهر،سرسجاده، سر تسبیح عشاق استمن تازگی فهمیده ام با سر چه بایدکردای عشق این ازجسم بی...
مردادخوشگل و نازمهربون و دلسوزبدقول اما وفادارعجول و با پشتکاربی حوصله و یه دندهتا وقتی داریش...زندگیت جریان داره...
گرمای مردادی تن تونفس هر کسی را می گیردو من چه عاشقانهگرم می شوممی سوزمو دوباره هر مردادعاشقت می شوم انگار ......
منم که غربت مرداد را وجب کردمشب نیامدنت را دوباره شب کردم...
عشقم ؛خندههایِ توست ...بخندبگذار مرداد را عاشقانه سر کنم...