متن ناز
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ناز
عاشق ڪہ باشے شعر تو
هم وزن با چشمان اوست
گر پلڪ را بر هم نهد
غم بر غزل دامن زند
با یڪ گرہ در ابروان
شعرت شود رنگ خزان
چون روے گرداند بہ ناز
هر قافیہ گردد نیاز
مصرع بہ مصرع عاشقی
مستے بہ عطر رازقی
✍️هدے احمدی
دلنوشتہ...
وای اگر جای دگر دلبری آغاز کند
به رقیبان نکند روی خوش ابراز کند
وای اگر خاطره هارا ببرد از یادش
برود ناز کند، ناز کند، ناز کند...
برشی از ترانه /عرفان طهماسبی
بدجور هوس کرده دلم ناز برقصی!
در خلوت بی پنجره ام باز برقصی
من مولویِ چشم غزلپوشِ تو باشم
تو در غزلم با دف و آواز برقصی
هرچند که ناکوک تر از سوز دلم نیست!
اما کمی ای کاش به این ساز برقصی
وقتی که دلم لک زده در ترس...
ناز کن ناز که طنّازی و با ناز دلم را بردی
کیف کن کیف که این عاشق دیوانه به چنگ آوردی
سجاد یعقوب پور
به چشمان غزلخیزت نگارم
به ناز و عشوه ات ای گلعذارم
دل آرایی و لبخندت بهاری
بیا همچون خزانم بی قرارم
بادصبا
بوی خوش باغ های قمصر هستی
از هر چه صدای خوش تو برتر هستی
من عاشق یک لحظه نگاهت هستم
دلبر شدی و به ناز.. محشر هستی
سجاد یعقوب پور
از شوق لبریزم برای دیدن یار
هر لحظه در فکر توأم در فکر دیدار
کی می رسد آن لحظه و کی می رسی تو
در کنج آغوشت برایم جا نگهدار
تو نازنینی ناز خود را می فروشی
من عاشق تو هرچه نازت را خریدار
یک شب بیا از صورت من...
ناز چشم تو با یک وجب دلبری اش
روی اغواگر تو با یک وجب روشنی اش
همه گویند که او ناز ندارد، ای وای
اما من قفل شدم روی لب صورتی اش
کوثرنجفی(چشمه)
از نفس صبح پگاه
برگرد و برای دل من جلوه گری کن
با نرگس مستانه دمی فتنه گری کن
من غرق نیازم تو ولی چشمه ی نازی
امشب سخن از خاطره ماه و پری کن
با سیب و اناری که صفا داده به باغت
مهمان تماشاکده ی شاخ و بری...
چشم تو از کهکشان راه شیری سرتر است
پیش چشمان تو یاس و ناز و مریم پرپر است
من نمی دانم چه رازی بین عشق و اسم توست
اسم تو از هرچه زیبا دیده ام زیباتر است
بهزاد غدیری شاعر کاشانی
هلال ماه را با خنده چیدند
کمان ابرو هایت را کشیدند
تمام آسمان تعطیل شد چون
تو را با بوسه و ناز آفریدند
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
بانوی آفتابی ترین سرزمین امید...
به من بگو
در کدامین عرصه از معنا
خرامان وپر طمطراق
بر اریکه قلبم به ناز خدایی خواهی کرد؟
تاکه ابریشم سرخ دل را فرش راهت کنم
چه خوش ساعتی و مینو نگاری
فتبارک الله فی احسن الخالقین
من اگر ساز کنم حاضری آواز کنی؟
غزلی خوانی و چون نغمهٔ دل باز کنی؟
بلدم ناز خریدن، بلدی ناز کنی؟
یا نشینی به ببرم شعرنو آغاز کنی؟
بلدم راز نگهدار شوم، راز بگو
بلدی راز نگهداری و دمساز کنی؟
بلدم با تو به دنیای دلت سِیر کنم
بلدی قفل...
بی چتر باید رفت
زیرباران عشق
ناز می بارد