شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
باید که تو را امشب با واژه بیارایمواژه به واژه شب را با تو بیاسایمهمپای خیابان ها در یورش باران هابا یاد تو همراهت در جمع پریشان هابازم تویی اندیشم ای مذهب و ای کیشمدنبال تو می گردم با یاد تو در پیشمدنبال چه می گردم در بین مترسک هاغمگینم و می خندند بر اشک من این سگ هایارب مددی کن تو هر لحظه کنارم باشدر عشق تویی مقصود فرمانگر کارم باش...
باید که تو را امشب با واژه بیارایمواژه به واژه بازم با تو به صبح آیمهمپای خیابان ها در یورش باران هابا یاد تو همراهت در جمع پریشان هابازم تویی اندیشم ای مذهب و ای کیشمدنبال تو می گردم با یاد تو در پیشمدنبال چه می گردم در بین مترسک هاغمگینم و می خندند بر اشک من این سگ هایارب مددی کن تو هر لحظه کنارم باشدر عشق تویی مقصود فرمانگر کارم باش...
از پروانه عشق می آموزیم،از مورچه، تلاش و کاوش و از طاووس، زیبایی و شکوه را...از لاک پشت، طول عمر و از سگ، وفا،تیزبینی و بلندپروازی را هم از عقاب!...انسان!آی آدمی!ای اشرف مخلوقات خدا!پس چه چیزی از تو بیاموزیم؟!شعر: بندی علی ترجمه: زانا کوردستانی...
محبت را در وجود سگی دیدم توله سگ دیگری را شیر میداد……ذات محبت در دل باشد حیوان و انسان ندارد سخنی به جاست که گویند وفا را از سگ بیاموز .سخن انسانی...
می دونی رمز موفقیت ما سگ ها در چیه؟ توانایی در ابراز احساسات و تشکر و قدردانی از کسانی که به ما محبت می کنند....
در روزگارانی که شیرین خواب خسرو شاه می بیندفرهاد ، تیشه ، بیستونپیکار یعنی چه؟ما از درون گندیده ایماز آفت یاران!جسم مترسک کنج گندمزار یعنی چه؟این شعر ، این گفتار یعنی چهاین درد پر تکرار یعنی چهوقتی سگ چوپان ده سگ-گرگ زاییدهدیگر وفاداری شرف ایثار یعنی چه!ما مثل هم هستیمما تک به تک در خون هم نان میزنیم هر روزجسم نحیف دزدکی نوپابر چوبه ی نامهربان دار یعنی چه؟گوش تمام مردمان رهگذر اینجامسخ صدای نعره های معرکه گیر ا...
تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی...هرگز نشوی گرگ بیابان حقیقت...
فرق انسان و سگ در آن است که اگر به سگی غذا بدهی، هرگز تو را گاز نخواهد گرفت....
خرده های تازه ی نان صبحانه را، برای پرنده ها استخوانهای دست نخورده ی نهار را برای سگ همسایه و کمی شیرسرد ،برای شام گربه ام می ریزم.پشت شیشه منتظر می مانمبهار تمام می شود و پاییز در راه استو تو آدرس این خاموشکده را از گوگل نمی یابیلباس هایمکفش هایمو حالا کتاب هایم را دوره گرد با خودش می برد...لابد استخوان های مرا گورکن ها کرکس ها و لاشخورهابین خودشانناعادلانه تقسیم خواهند کرد...