شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
آغوش خود را باز،کن فصل زمستان استدر اوج سرما آرزویم عشق سوزان است یعنی که باید گرم باشیم از،تنور عشقآب وهوای شهر وقتی برف وبوران استبین من و تو که نباید فاصله باشد وقتی میان قلب ما مهمان استبر گیسوی یلدایی ام شانه بزن با عشقیلدا شروع عاشقی های فراوان استما در دو پیکر مثل یک روحیم باور کنیعنی نفس هایت برای جسم من جان استوقتی هوا بس ناجوانمردانه سرداست. آه!آغوش گرم و مطمئنی چاره ی آن استفرقی ندارد که زمستان است ...