پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
لبخند تو سرسبزتر از باغ بهار با عشوه گری باز نسوزان دل یاراز جان و دلم عشق به تو می ورزم باران شو و بر باغ دلم خوب ببار...
فاصله ی من تا تو میشود زندگی به شرط عشق با موج های میزانی از ماندن های روشن با قطره های ریز ریزی از بوسه های گرم!شکوه چشمانت دلم را امیدواری می دهد به نگاهی شاد !وصدایت نور را تزریق میکند در بزم ماه با حال و هوایی از رقص بی بدیل پروانه ها در پرندِ جانم! از فرا سوی عشقی که از نوازش های تو اندیشه ی مرا بارور ساخته آیا می توان نشنید آن هم هر لحظه صدها بار؟!واینجا مسیر شیشه ای آغوشم شکن شکن وسپید یک کهکشان خیر خواهی و گل را با عشوه گ...
بیا و بی بهانه بند آغوشم شوگره بزن چشمانم را در مسیراتفاقات ارغوانیه تبسمعبورم ده بی تکلف و سادهاز صداقت نیلوفرها تا عشوه گری نازهاعاشق ترم کن میان دلبستگی ها و وارستگیهای قرمزو بلوطی مردمک دیدگانت!پروازم ده در ساقه های نازک نیازاز واماندگی های رقت انگیز؛تا انتظارهای تلخ شب بیداری!فرو بپاشانم در مرزهای بی شمار وامنیت داغ آغوشترمز عبورم بده از صاعقه ی روشن حروف اسمتبگذار تا جلد آغوشت شومبگذار راحت به خوشبختیِ مان ...
️️سردم که می شود تمام ِ اجاق هایِ جهانبرایم عشوه گری می کننداما منتصمیم خودم را گرفته ام برایِ گرم شدن باید که تا آخر عمر دنبال دست هایِ تو باشم . . .️️️️...