متن چشم مست
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چشم مست
بیقرار آن سیـہ چشمان مستش گشتـہ בل.
آن کـہ با عشوہ ز من בل را ربوב و پس نـבاב.
من چشامو بسته بودم
تا چشم مستش ننگرم
ناگهان دل داد زد:
دیوانه! من میبینمش..!
چشم مست او نشد،
هرگز ز قلب ما جدا.
در چشم مستم گم شده، زلف پریشان روی تو.
در خیال تو شبی تا به سحر سوختمی
همچو شمعی که در آتش به شرر سوختمی
آتش عشق تو در سینه چنان شعله کشید
که چو پروانه در این شوق و خطر سوختمی
چشم مستت چو به جادو دل من را میبرد
در تب هجر تو هر لحظه دگر سوختمی...