پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
گفته بودی همیشه دوستت دارممیدانستی...همیشگی ها کوتاه اند......
به ساز یکی گریه میکند...و به ساز دیگری... می رقصد !دنیا را میگویم...مدام مطربی میکند...
مکالمه زندگی با ما طولانی ، مداوم و رمزگونه است... حال ، جواب های ما به زندگی لزوما باید کوتاه ، مختصر و عمیق باشند... نوع نگاه ما به زیستن و در حال ْ زندگی را زندگی کردن ، تا آنجا که عمق ِ نیاز روحی و عاطفی روزمره مان را سنجیده بجوییم... (هرچه در جستن آنی آنی...) براستی در هر لحظه از عمرمان به چه میزان در عمق خود فرو میرویم؟ ...دیدگاه اگزیستانسیال یالوم به زندگی ، عشق ، آزادی ، ترس و مرگ.. همینقدر مختصر و در گذار از حال ِ انسان معاصر تعریف شده.....
به لب هایم اعتماد کن ...جز بوسه...چیزی نمی گویند ......
کاش... می دانستم...در انتظار ِ طولانی چشم های منتو ...در انتظار چه بودی .........
در دل ِ سنگ...همعشق...نرمی ِ سبز رنگیست... ریشه دوانده...
زندگی...شوق ادامه دادن است...نه اشتیاق ِ ...به مقصد رسیدن...
بعضی ها... چون نسیمی آرام اند...میتوانی... ساحلی را کنارشان مهمان شوی...و تمام دنیایی را همراهشان...زندگی...
از همین جا...به تو ای دور از من ....دورترین نقطه ِ امکان از منبه تو ای... رفته به هجران از من ...از همین نقطه... شروعت کردم ...تا همین فاصله ... پایانم شدامتداد ِ بودنت تا دور دست .......خط پایان ِ نگاهم ...گُم شدبه تو ای دورترین فاصله ام...به من از خویشتنم ْ نزدیکی...تا کجای قصه ام می مانی...تو خودت میدانی...این... فاصله های ممتد...هرگزش نیست مرا... پایانی...
که می داند...آنچنان دوست اش دارم... که لب هایش...راه بوسیدنم را خوب میدانند...
_ از آخرین باری که روی یک کلمه تشدید " ّ " گذاشتی چقدر میگذره؟+ زّنّدّگّیْ... این روزها... همش با تشدید میگذره !_ نه... دیگه اونم نمیگذره......
همین اندازه... کوتاه...و شاید... کمی بیشتر....زندگی در عشق... تازه می ماند......