سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
منتظر باشیم اما معطل نشویمتحمل کنیم اما توقف نکنیمقاطع باشیم اما لجباز نباشیمصریح باشیم اما گستاخ نباشیم... بگوییم آری اما نگوییم حتمابگوییم نه اما نگوییم ابداشکست بخوریم اما دوباره تلاش کنیم......
تیری به خطا هم نزدی،هر چه زدی خورد یک دنده تر از دشمنی،ای دلبر لجباز...
من که عمری چشم در راه نگاهت بوده امحرف عاشق را دو چشم باز میفهمد فقططعم مطلوب عسل را از لب شیرین توجای بوسه آنکه گیرد گاز میفهمد فقطبسته بر طبع و هوا دل را حسود ناتواندرد ما را دلبر طناز میفهمد فقطچون کتاب ناتمام قصه ی مادربزرگحال شب های مرا یک ساز میفهمد فقطهرچه میگفتم نرو در گوش تو کاری نبوداین همه اصرار را لجباز میفهمد فقطبیژن سام...
شبیه کودکی لجباز و گریانشدم گاهی خدایا خوب میدانمندانسته نفهمیده چه ها گفتمشکایت ها به درگاهت من آوردمندانستم من آن حکمتنفهمیدم من آن علتبه دنبال دوای درد بی دردمسر کوی و گذر در فکر چارهمن بسی گشتم پریشان و سراسیمهگذشت از آن بسی ماه و بسی سالکه فهمیدم سر حکمت تو بستی راههایم راشبیه مادری کز دست طفلشگرفت آن تیزی و گریاند طفلش را...
لجباز جان !خودت بگو ؛چند مشت بوسه ی ارغوانی ...بریزم روی دامنت ...تا دکمه های تنبل پیراهن ...جواب معاشقه ی شاعرانه من را بدهند !...
میان قهر من و تو ! همیشه حق با توست...چه کودکانه دلت ،شوخ طبع و لجباز است !️️️...
پَر و پا قُرص ایستاده ام...؛سَر دوست داشتنت...کوتاه هم نمی آیم...کوتاه آمدن ...بهانه ی آدم بزرگ هاست...دلِ من ...در بازی عشقِ تو هنوز کودک استکودکی لجباز که...تا مال خودِ خودش نشویدست بردار نیست !...
تمام تومال من استو من خودخواهمدر مالکیت تومن لجبازمدر دوست داشتنتمن مغرورم به احساستچونتو ...تنها تعلق معلق در خاطر منیو این تمام داشتن من است...